به گزارش خبرگزاری مهر، حقيقت هر عملي از اعمال ما، يك حقيقت كاملا دروني و باطني است و حركات ظاهري ما خارج از حقيقت عمل مي باشد. در مقام تامل به خوبي و به صورت دريافت عيني به اين نكته دقيق متوجه مي شويم كه اعمال ما يك سلسله حركات هاي دروني است و حركات ظاهري براي تحقق همان حركت هاي دروني مي باشد به نحوي كه بدون حركات ظاهري،حركات هاي دروني هرگز تحقق نمي يابد و به عبارتي، نسبت حركات دروني به حركات ظاهري، همانند نسبت روح به بدن است.
مثلا ما وقتي در باطن خود احساس تشنگي مي كنيم و از تشنگي رنج مي بريم، مي خواهيم اين احساس را كه به ما رنج مي دهد، نداشته باشيم و در مقابل، احساس سيرابي و آرامش بكنيم. مطلوب ما احساس سيرابي و آرامش و يا حالت سيرابي و آرامش است. ما از اين احساس به آن احساس و يا ازحالت تشنگي به حالت سيرابي و از حالت رنج به حالت آرامش و سكون، حركت می کنیم. معشوق ما يك امر دروني و باطني است و آن عبارت است از وضع روحي خاص كه فاقد آن هستيم و عملي كه مي خواهيم انجام بدهيم عبارت است از حركت دروني از وضع نامطلوب به سوي وضع و حالت مطلوب.
هم مطلوب و معشوق و هدف شما يك حالت خاص روحي و دروني است، و هم عمل ما يك حركت دروني و روحي است. آنچه از حركات ظاهري انجام مي دهيم، براي تحقق بخشيدن به اين حركت دروني و روحي است. حركات ظاهري ما از قبيل، تلاش و جديت براي بدست آوردن آب و سپس رسيدن به آن و خوردن آن، همه و همه براي اين است كه ما بتوانيم عمل حقيقي و عمل اصلي،و در حقيقت عمل خود را انجام بدهيم و از حالت تشنگي به سوي حالت سيرابي حركت كنيم. در نظر سطحي و ابتدايي گفته مي شود ما طالب آب هستيم و آب، مطلوب ما است و حركات ظاهري ما براي رسيدن به مطلوب، يعني آب است. در صورتي كه اين چنين نيست و مطلوب ما حالت روحي خود ما، يعني حالت سيرابي و آرامش خاص است و ما مي خواهيم به آن برسيم و نه به آب. به همين جهت، وقتي به مطلوب خود مي رسيم ديگر به دنبال آب نمي رويم و آب براي ما اهميتي ندارد.
در نظر سطحي و ابتدايي گفته مي شود به دنبال آب رفتن و آب بدست آوردن و آب خوردن، عمل ما است. در صورتي كه اين چنين نيست و عمل اصلي ما، حركت دروني ما از حالت دروني تشنگي به سوي حالت دروني سيرابي است و يك امر كاملا دروني است. همه عمل، يعني همه ابعاد آن، در درون و باطن ما است مقدمات فكري و عقيدتي عمل، هدف و مقصد از عمل، شوق و اشتياق به هدف و مقصد، اراده و تصميم،و حركت و نيل به هدف،همه و همه در درون ما و در باطن ما است.
در مثالي كه ذکر شد فكر و عقيده ما اين است كه بايد رنج نبريم و آرامش و سكون داشته باشيم و اگر از چيزي رنج برديم بايد در رفع رنج و در تحصيل آرامش و سكون از هر راهي بكوشيم، اگر چه از طريق توسل به يك سلسله حركات ظاهري و از طريق استفاده ازخارج از وجود خودمان باشد و نيز، فكر و عقيده ما اين است كه برطرف شدن حالت تشنگي يا درد و رنج تشنگي با بدست آوردن آب و خوردن آن بدست مي آيد و حركت دروني ما از اين حالت به حالت آرامش از اين طريق به تحقق مي رسد و امكان پذيرمي باشد. اينها افكار و عقايد دروني ما است.
و بالاخره عمل ما در همه ابعادي كه دارد در درون و باطن ما است و ما هميشه در عالم باطن خود حركت ها و كارهايي انجام مي دهيم. همه اعمال به همين نحو مي باشد، يعني هم در باطن و هم در درون است و آنچه از حركت هاي ظاهري داريم، از باب توسل و براي امكان پذير نمودن حركت هاي باطني و از باب زمينه سازي به جهت انجام حركت هاي دروني است و كار اصلي نيست و اين بدان معني نيست كه حركات ظاهري،هيچ است به طوري كه گفتيم،تحقق حركات دروني،با حركات ظاهري است.
آنجا كه يك سلسله حركات ظاهري را انجام مي دهيم و منظور ما نائل گشتن به لذت ها است، بازآنچه مطلوب ما است همان حالت دروني خاصي است كه لذت مي ناميم. حركت ما نيز در اين موارد يك حركت دروني است از حالتي به حالت ديگر كه همان"لذت"است. حركات ظاهري براي بدست آوردن مقام مثلا،و نائل شدن به آن براي اين است كه ما از حالت فقدان كه يك حالت دروني است به حالت و جدان و به لذت آن كه دروني هستند برسيم. يعني ما فكر مي كنيم و معتقديم كه داشتن مقام و رياست، براي انسان و براي ما يك كمال است و فاقد بودن آن يك نقيصه و حرمان است. اين فكر و عقيده ما است چه حق باشد و چه باطل باشد.
آنچه مطلوب براي همه انسانها است، حالت دروني و روحي خود آنهاست، چه بر اساس معيارهاي درست باشد و چه منطبق با معيارهاي صحيح نباشد،و آنچه انسانها در حال فرار ازآن هستند، باز حالت دروني و روحي خود آنان مي باشد. اعمال انسانها هم جزحركات دروني و باطني، چيز ديگري نيست. همه اعمال انسانها در درون و در باطن است. هر كسي شب و روز در باطن خود مشغول كار است و لحظه اي هم آرام نمي گيرد و حركات ظاهري او به مقتضاي حركات باطني او و براي حركات باطني او است.عالم كار و فعاليت هر كسي در درون او بوده و هر كسي در درون خويش خلاصه مي شود.
بهترين راه براي نيل به اين حقيقت،تامل عميق در وضع خود و در حركات و اعمال و احوال باطني خود،و نيز در تامل در حركات ظاهري و چگونگي آنها است كه در اين صورت اين حقيقت را عينا در وجود خود خواهيم يافت.
در نتيجه با تامل در حالات و حركت هاي دروني دروني و حركت هاي ظاهري خود به اين نتيجه مي رسيم كه حقيقت هر عملي از اعمال ما يك حقيقت دروني،و صورت اصلي هر عملي يك صورت خاص دروني و روحي است و اين همان صورت دنيوي عمل است كه در اين عالم وجود دارد.
صور دنيوي همه اعمال در اصل عبارت است از صور دروني و روحي آنها و حركات ظاهري براي تحقق بخشيدن به صور اصلي آنها است. اگر چه تحقق بخشيدن به صور دروني آنها بدون حركات ظاهري امكان پذير نمي باشد ولي اصل آنها همان صور دروني آنها است و به همين لحاظ است كه اگر كسي صورت ظاهر نماز را تصوير بكند،يعني حركات ظاهري نماز را انجام بدهد ولي نظر او نظر ديگري باشد، فرضيه نماز را انجام نداده است. چنين كسي در درون خود با عقيده ديگر و با فكر ديگر و براي هدف ديگر، حركت دروني ديگري انجام داده و حركات ظاهري هم براي تحقق بخشيدن به آنچه در درون داشته،انجام يافته است.
نظر شما